یه روز خوب میاد ... شایدم اومده ...

 

این روزها آهنگ منصور (بری باخ)رو میذارم با صدای بلند و شروع میکنم به بالا پایین پریدن با این هیکل! که مثلا یعنی دارم ترکی میرقصم ...  

خیلی وقتا بابا باهام همراه میشه و از اون رقصای مخصوص خودش رو اجرا میکنه ... و مامان با چشای شاد دست میزنه و میخنده ....  

و بابا ... بابا این روزا خوبه ... یعنی احساس میکنم خیلی خوبه ... بهار که میشه همه چی خوب میشه حتی بابای افسرده ...  

میرقصیم و میخندیم و باهم دست میزنیم و گاهی اوقات جای رامین خیلی خالیه ... گاهی اوقات که نه ... بیشتر وقتا ...   

و میگذره این روزای پرتنش ...

و تنها چیزی که این وسط خیلی اذیت میکنه اینه که من از بچگی همیشه فک میکردم تو این آهنگ میگه بریبا(ترکی شده ی فریبا! ) اما حالا میبینم نه بابا میگه بری باخ و الان به شدت احساس افسردگی میکنم :دی ... سوختن ندارد همی ؟ :دی  

 

منصور - بری باخ  

 

داریوش + فرامرز اصلانی ـ آی عشق ....

نظرات 9 + ارسال نظر
کرگدن یکشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:58 ق.ظ

خدا رو شکر ...
چقد حال کردم که اینا رو نوشتی
و اینا رو خوندم ...
خدا رو شکر دختر دایی عزیزم ...

مامانگار یکشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:25 ق.ظ

ههههههههیییییییییییی..ببین کی پست گذاشته !!...
خیلی خوشم اومد از حال و هوای تو و پدر و مادر نازنینت !!...
...از این کارا..از این بزن و برقص ها.. بیشتر بکن..
..برای ما هم شرح شون بده !...
مررررررسی فریبا...

حمید یکشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 04:18 ب.ظ http://abrechandzelee.blogsky.com/

- چه پست خوبی بود...از اون پستایی که حال آدمو خوب میکنن...از اون پستایی که آدمو سرحال میارن...مرسی

- چند روز پیش تصادفا این آهنگو شنیدم...حق داری! خیلی شاد و رقص آوره! (البته بنده که اهل اینجور منکرات نیستم ولی نخوردیم نون گندم دیدیم که اینور اونور بالاخره!)...خلاصه که دم حاج منصور گرم!...

- منم تا چند وقت پیش فکر میکردم این همون "فریبا"ی خودمونه که مقداری لهجه داره! عیب نداره! با غصه خوردن که کاری درست نمیشه! تو همچنان همون "فریبا" بشنو تا چشم اونی که اولین بار این آهنگو خونده درآد! واللا!

آرش چهارشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 03:48 ب.ظ http://www.jahanamesakett.blogfa.com/

محسن مارمولک چهارشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:59 ب.ظ http://mohsenjo0o0on.blogfa.com

عالیه

به شدت روحیه گرفتم

محبوبه جمعه 6 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:51 ب.ظ http://sayeban.blogfa.com

نازی!حس با بابا رقصیدن باید چیز جالبی باشه!

کلاسور شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:51 ب.ظ http://celasor.persianblog.ir

سلام و علیکم !!!

محبوب پنج‌شنبه 19 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:54 ق.ظ

چقدر خوشحالم که اینو خوندم ... چقدر حالمو خوب کرد ... چقدر وقتی یکی حالش خوب باشه ... خوبه ... کاش همیشه پدر و مادرا سالم و سلامت باشن ... کاش امسال سر سفره هفت سین ، همه مون شاد باشیم ... کاش بشه ...
یادمه اولین مطلبی که از دختر آبان خوندم ، پستی بود که برای مریضی باباش نوشته بود ... پس الان این حالمو خوب کرد ... خیلی
در ضمن جیگر شما و داداشتان را ... به رامین سلام برسون

مرررررررررررررررررررررررررررررررررسی محبوب انرژی بخش من

ایشالله که هممون شاد باشیم :) بابا رامین ما سلام رسوندن داره :دی

والا با این نوناشون :دی

نازی دوشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:53 ق.ظ

منم از هرکی میپرسم میگه قدیما میگفتن فریبا

فکر کنم منصور عوضش کرده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد